جدا ز شاخه ی تن شد دریغ و دردا دست

چه زود شستی از آن دست های زیبا دست
کشید از سر دنیایت آرزوها دست
شب ولادت تو قلب مادرت لرزید
و داد حال عجیبی برای بابا دست
گرفت دست تو را (غرق بوسه باران) کرد
که راز هجرت سرخ تو بود فردا دست
زمان گذشت و گذشت و رسید عاشورا
رسید تا بدهد امتحان خود را دست
بیا که صد گره کور از طناب حیات
شبی به ناخن تدبیر می کند وا دست
هوای آب، دلش را ز شعله آکندست
نمی کند دمی از آب تیغ پروا دست
شب مکاشفه از خواب، چشم پوشیدی
حجابه ای زمان را کنار زد تا دست
هزار گونه هنر ریخت از هر انگشتش
در آن هنرکده غوغا نمود غوغا دست
ز دست قدِّ کسی چون تو بر نمی آمد
قیامتی که در آن دشت کرد بر پا دست
چنان تکان به زمین و به آسمان دادی
که داد بر تو تکان از بهشت، زهرا دست
به ضرب شست تو پی برد روبه مکار
چگونه روبهکان رو به رو شود با دست
بساط حیله گشودست و باب تردستی
و کودکان به دعا برده اند بالا دست
و دشمن تو زبون بود و خوب می دانست
که هست شرط نخستین برای سقا دست
به قصد دست تو تیغ کمین فرود آورد
جدا ز شاخه ی تن شد دریغ و دردا دست
میان معرکه ی زخم و خنجر و نیرنگ
تنی نمانده و مانده است دست تنها دست
و کرد یکدل و یکدست و یکصدا یکجا
تمام خویش دودستی به دوست اهدا دست
و هر چه داد از این دست بهتر از آن را
به روز واقعه گیرد ز حق تعالی دست
به پای دست تو آری نمی رسد دستی
که دست آخر یابد به فیض عظما دست
شتاب رفتنت از کثرت تجلی بود
صدا زدند تو را از دیار بالا دست
بروی رودی از ایثار و عاشقی می رفت
شبیه زورقی از خون بسوی دریا دست
همیشه دست ادب بود روی سینه او
کمر به خدمت جان بسته بود او را دست
در آخرین دم دیدار پیشدستی کرد
که تا دراز نماید به سمت مولا دست
خجل شد و به زبان عرق به مولا گفت
که پیش پای تو دستم بخاک افتادست
و قرنهاست از آن روز می رود هر روز
ردیف شعر تو تکرار می شود با دست
قلم شد و علم جاودانگی افراشت
سرود شعر تو را با زبان گویا دست

تاسوعا

این روزها انگار در آسمان ها خبری شده

سلام.هرچه سعی می کنم در مورد محرم چند سطری تایپ کنم ، می بینم که نمی توانم.انگار اگر حرف های ناگفته و در دل مانده  ، زیاد باشند ، زبان و دست به لکنت و لرزش می افتند و حرف ها همچنان در دل باقی می مانند.محرم که می شود زبان ها باید بایستند ، چرا که محرم ماه اشک است ، پس لحظه ای به چشمها امان دهید تا حرفشان را بزنند.محرم که می شود دنیا دنیای دیگری می شود ، انگار که دنیای دیگر شده است.محرم یعنی حسین ، عباس ، زینب.محرم یعنی غلام سیاه حسین ، که آزادگی را به چشم های خواب زده دنیا نشان داد.محرم می دانی چیست؟محرم خلاصه می شود در عاشورا و عاشورا تنها تفسیر مطلق عشق است که هفتاد و دو عاشق آن را نقاشی کردند و زینب و زین العابدین آن را فریاد زدند.محرم درس است،درس چگونه نفس کشیدن تا لحظه بند آمدنش.کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.امروز عاشوراست و اینجا کربلا و پیر خراسانی حسین زمان.

محرم

صميميت و اخلاص ایرانیان

ايرانيان خدمات بسيار شايانی به اسلام كرده‏اند و آن خدمات از روی صميميت و اخلاص و ايمان بوده‏ است ... درباره صميميت ايرانيان نمی‏خواهيم مبالغه كنيم ، ما مدعی نيستيم كه‏ همه ايرانيان نسبت به اسلام مخلص و صميمی بوده‏اند و همه خدماتی كه صورت‏ گرفته است از روی كمال صفا و صميميت نسبت به اسلام بوده است . آنچه ما مدعی هستيم اين است كه اكثريت قريب به اتفاق ايرانيان نسبت به اسلام‏ صميمی بوده‏اند و انگيزه‏ای جز خدمت به اسلام نداشته‏اند و در اين جهت‏ هيچيك از ملل اسلامی اعم از عرب و غير عرب ، به ايرانيان نمی‏رسد و شايد ايرانيان در دنيا نظير نداشته باشند ، يعنی هيچ ملتی نسبت به هيچ دينی و آيينی اين اندازه خدمت نكرده و صميميت به خرج نداده است . يك ملت را می‏توان بازورمطيع كرد ، اما نمی‏توان بازور ، جهش و جنبش‏ و عشق و ايمان در او به وجود آورد ، قلمرو زور و زر محدود است ، شاهكارهای بشری تنها و تنها معلول عشق و ايمان است . برخی چنين وانمود می‏كنند كه انگيزه و محرك ايرانيان در جوشش و جنبش‏ فوق‏العاد ه فرهنگی اسلامی ، جبران شكستی بود كه از جنبه نظامی در ميدانهای‏ قادسيه و جلولا و حلوان و نهاوند از عرب خورده بودند . ايرانيان دانستند كه شكست نظامی شكست نهايی نيست ، شكست نهايی شكست ملی و فرهنگی است‏ . ايرانيان تحت تاثير احساسات ملی برای اينكه در مقابل اقوام ديگر ، خصوصا ملت عرب ، خودی نشان بدهند و ضمنا افكار و آداب خويش را با صبغه اسلامی حفظ كنند ، دست به فعاليت فرهنگی زدند . به عبارت ديگر چون‏ اسلام را به عنوان يك واقعيت نتوانستند نپذيرند . به فكر افتادند آن را ايرانی كنند و برای اين مقصود راهی بهتر از قبضه كردن شؤون علمی اسلامی‏ نبود . ما معتقديم اينگونه تفسير ، صددرصد دور از واقعيت است ، زيرا اولا ... سابقه خدمات ايرانی به اسلام ، به قبل از شكستهای نظامی می‏رسد ، آنچه ايرانيان بعد از شكست نظامی انجام دادند مانند فعاليتهای قبل از شكست است . ثانيا اگر انگيزه آن بود چهارده قرن‏ ادامه نمی‏يافت . حركتها و جنبشهای موقت را می‏توان با اينگونه انگيزه‏ها توجيه كرد ، برخلاف جنبشهايی كه قرنها ادامه می‏يابد . گذشته از امتداد زمانی ، شكل و كيفيت كار هم با آن انگيزه‏ها قابل‏ توجيه نيست. ... شكل و كيفيت كار ايرانيان در زمينه‏های اسلامی ايمان و اخلاص آنها را نشان می‏دهد . بعلاوه اگر هدف ايرانيان از خدمت به اسلام جبران شكستهای نظامی بود ، چرا آنان خود مبلغ و مروج اسلام در ميان ملتهای ديگر گرديدند و چندين‏ برابر خود ، مسلمان ديگر به وجود آوردند ؟ چرا آنجا كه اسلام به خطر می‏افتد با آنكه از نظر مليت ايرانی خطری وجود ندارد ، ايرانی جانفشانی و سربازی می‏كند ؟ چرا در مقابل شيوع منكرات و مناهی بيش از اقوام ديگر عكس‏العمل‏ مخالف نشان می‏دهند ؟
(خدمان متقابل اسلام و ایران / صفحه 332)

 خامنه ای