مقصود اين است كه انسان نبايد فقر را منحصر به فقر مالی بداند و توجهی به فقرهای فكری و روحی و اخلاقی نداشته باشد.چيزی كه‏ منشأ می‏شود انسان همه توجه خويش را معطوف به رفع فقر مالی بكند اين‏ است كه انسان خودش فقر مادی را بيش از ديگران احساس می‏كند و رنج فقر مادی را بيش از كسان ديگر حس می‏كند،بر خلاف فقرهای روحی و معنوی كه‏ خود شخص آن فقر و عوارض و آثار آن فقر را احساس نمی‏كند،ديگران و مخصوصا آنهايی كه از اين ثروت معنوی بهره كافی دارند بهتر احساس می‏كنند.از اين جهت است كه می‏بينيم پيغمبران و پيشروان قافله بشريت بيشتر توجه خود را به رفع نواقص روحی و معنوی‏ معطوف كرده اند،چون می‏دانند كه نواقص مادی را خود مردم خوب درك‏ می‏كنند و در اين ناحيه چندان احتياجی به تنبه و تذكر و بيداری نيست.(حکمت ها و اندرزها/صفحه ۲۳۶)