چقدر سخت است که با برادرانت زیر رگبار خفقان سنگری بسازی و در گوشه کنار آن سنگر جان کندنشان را ببینی و بعد از 32 سال ، یکی از آنها رقاص از آب درآید و با گیتار بیس دشمنت ، برقصد و سنگر را به هیچ بفروشد.
چقدر سخت است که وقتی می بینی انقلابِ سنگرسازت در شمال آفریقا انقلابیونِ سنگرساز تربیت کرده ، در بیخ گوشَت سید و آخوند آمریکایی را ببینی که سنگر شمال آفریقا را به آب می بندند.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی انگار شماره تلفن اتاق خواب اوباما و نتانیاهو را دارند و شبها تا اذان صبح با رفقای آمریکایی و اسرائیلی شان مشغول گپ و گفت عاشقانه هستند.اگر این طور است پس چندان عجیب نیست که کار صبح اینها با حرف صبح آنها مو نمی زند.
25 بهمن یک مشت خس و خاشاک را به آب می دهید تا با آتش زدن چند سطل زباله هوای طهران را آلوده تر کنند ، یعنی چه؟ شما دو دیکتاتور ، آیا باید علاوه بر ملت ایران ، دیکتاتوریتان را سر مردم مصر هم خراب کنید؟ از حضور لجن زار سبزتان در 25 بهمن ، معنی "راهپیمایی آرام در حمایت از مردم مصر" را هم فهمیدیم.
موسوی و کروبی بدانند که شعارهای مردم اندکی تغییر کرده.مردم دیگر محاکمه شما را نمی خواهند.آنها منتظر اعدام شما هستند.این را از طناب داری که در دست داشتند فهمیدم.
یک سوال باقی می ماند: -شعار ما کدام باشد؟
الف) مرگ بر آمریکا
ب) مرگ برموسوی
ج) "مرگ برموسوی" همان "مرگ بر آمریکا" است به عبارت دیگر.

Down  with mUSAvi