مدح حضرت علی(ع) از زبان اینشتین -(جمع شدن محبت و عدل از نسبیّت است)
ولی من (=اینشتین) میگویم:انسانیت-به مفهوم وسیع و کامل خود-هم"محبّت به جا" و "هم عدالت واقع بینانه" را بهمراه دارد. امام علی(ع) این بزرگمرد تاریخ، نیز درآن وقت که آن "اعتراض واقع بینانه" را به دختر خود روا داشته ، به طور حتم ، قلبش مَملـُوّ از محبّت دختر عزیزش بوده ؛ ولی عدالت-که نوعی محبّت اجتماعی است-بر آن محبت فردی غلبه نموده وآنرا دچار "نسبیّت" ساخته، نه "مکمّلیت".و اینکه جناب بور، هنگام تنبیه پسر بازیگوش خود، احساس محبت نمی کرده، نـاشی از ضعف روحی ما مردم غیر معصوم است؛ اما اگر امام عـلی بـزرگوار، بجای او و ما بود، در وقت تنبیه پسرش دچار احساس "فقدان محبّت"نمی شد! بلکه در عین محبت شدید ، مؤکـداً عدالت یا تنبیه را نیز اجرا می نمود و عملی می ساخت.البته جناب بور، خواسته که با مکمّلیت خود، علی(ع) را ستایش کند، ومن(=اینشتین) با نسبیت خودم! وعلی(ع) این را از هردوی ما میپذیرد.درود بر روح او! حقیقتاً در دنیا، همیشه جای علی(ع) خالی است!
داستان اینکه امام علی(ع) دخترش را تنبیه کرد از این قرار است:
علی بن رافع گويد : من در عصر خلافت علي(ع)از طرف آن حضرت منشي وحسابدار بيت المال بودم؛در ماجراي بصره گردن بندي از مرواريد آورده بودند،و جزء بيت المال بود،ايام عيد اَضحَی(قربان) بود که يكي از دختران علي(ع)پيام فرستاد كه آن گردنبند را بعنوان عاريۀ مضمونه(که درفرض تلف، عِوَض آن را ضامن است)سه روز به او بسپارم؛من هم بدين عنوان گردنبند را به دخترعلي(ع)دادم، او نيز بعنوان«عاريۀ مضمونه»پذيرفت كه بعد از سه روز برگرداند.علي(ع)آن گردنبند را درگردن دخترش ديد وشناخت؛از او سؤال كرد كه اين گردنبند از كجا آمده است؟! اودرجواب گفت:"ازعلی بن رافع، حسابدار بيت المال،عاريه گرفته ام،تا در روزعيد قربان ازآن استفاده كنم و سپس برگردانم".علي(ع) شخصي را بسوي من(علی بن رافع) فرستاد؛به حضورش شتافتم، فرمود: آيا به بيت المال مسلمانان خيانت میکنی؟ عرض كردم:پناه مي برم به خدا كه به مسلمانان خيانت كنم!امير مؤمنان(ع) فرمود : پس چرا گردنبند را به دخترم عاريه داده اي،بدون آنكه ازمن اجازه بگيری ورضايت مسلمانان را بدست آوري؟! -عرض كردم: " اي اميرمؤمنان ! او دختر تو است! از من خواست گردنبند را به او عاريه بدهم تا در روز عيد قربان استفاده كند و سپس برگرداند،و در صورت فقدان آن، ضامن عوض آن باشد؛وانگهي،من نیز از مال خودم ضامن آن شده ام و بر من واجب است كه آن را به محل خود برگردانم! ".پس فرمود:فورا گردنبند را به بيت المال رد كن، و حتماً از اينكه مثل اين كار را تكرار كني پرهيز كن؛درغير اين صورت سزاوار كيفر من خواهی بود!"؛و فرمود:«اگر دخترم آن را بدون عاريه يا ضَمان،مي برد(عاريه با ضمانت نبود)،نخستين زن هاشمي بود كه دستش قطع مي شد!».گفتار امام علي(ع) به سمع دخترش رسيد، به حضور پدر آمده و عرض كرد:"ای اميرمؤمنان! من دختر تو و پاره تن توهستم،چه كسي سزاوارتر از من است كه از آن استفاده كنم؟! "علي(ع)به دخترش فرمود:"اي دختر علي بن ابيطالب!در مورد خودت از حريم حق پافراتر منه!آيا همۀ زنان مهاجر،در روزعيد،خود را به مثل اين گردنبند مي آرايند؟! ای دخترم، نگذار شیطان برتو مسلط شود!".
منابع:
۱-بـِحارالانوار، ج 41، ص 337، حدیث 22
۲-مناقب ابن شهر آشوب مازندراني ، ص108
۳-مجموعۀ ورّام بن ابی فـراس ، ج 2، ص 4
منبع مطلب:انیشتین و اسلام
به سادگي آب قدم مي زد