بیان شهید مطهری در مراحل پنجگانه عبودیت
مرحوم استاد مطهرى (قدس سره ) در كتاب ((ولاءها و ولايتها)) ضمن يك بحث تحقيقى مراحل و منازل پنجگانه راه دستيابى انسانهاى وارسته و متعبد به اين مقام عالى را شرح داده است ايشان تحت عنوان از (عبوديت تا ربوبيت ) با اشاره به حديث مشهور ((العبودية جوهرة كنهها الربوبية )) كه دركتاب ((مصباح الشريعه )) آمده مى نويسد: كمال و قدرتى كه در اثر عبوديت و اخلاص و پرستش واقعى نصيب بشر مى گردد منازل و مراحلى دارد: اولين مرحله اينكه الهام بخش و تسليت بخش انسان بر نفس خويشتن است به عبارت ديگر كمترين نشانه قبولى عمل انسان در نزد پروردگار اين است كه اولا بينش نافذ پيدا مى كند، و روشن و بيناى خود مى گردد...
((ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا، والذين جاهدو فينا لنهدينهم سبلنا)).
و ثانيا... اراده انسان در برابر خواهشهاى نفسانى و حيوانى نيرومند مى گردد، و آدمى حاكم وجود خويش مى شود.
((ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر))...
به عبارت ديگر اولين اثر عبوديت ، ربوبيت و ولايت بر نفس اماره است .
مرحله دوم تسلط و ولايت بر انديشه هاى پراكنده يعنى تسلط بر نيروى متخيله است ، - از عجيب ترين نيروهاى ما قوه متخيله است ، به موجب اين قوه است كه ذهن ما هر لحظه از موضوعى متوجه موضوع ديگر مى شود و به اصطلاح تداعى معانى و تسلسل خواطر صورت گيرد، اين قوه در اختيار ما نيست بلكه ما دراختيار او هستيم و لذا هر چه بخواهيم ذهن خود را در يك موضوع معين متمركز كنيم كه متوجه چيز ديگرى نشود براى ما ميسر نيست بى اختيار قوه متخيله ما را به اين سو و آن سو مى كشاند، مثلا هر چه مى خواهيم در نماز (حضور قلب ) داشته باشيم ، يعنى هر چه مى خواهيم اين شاگرد را بر سر كلاس نماز حاضر كنيم نمى توانيم يك وقت متوجه مى شويم كه نماز به پايان رسيده و اين شاگرد در سراسر اين مدت (غايب ) بوده است ...
سالكان راه عبوديت در دومين مرحله ... بر قوه متخيله خويش ولايت و ربوبيت پيدا مى كنند... آن را برده و مطيع خويش مى سازند، اثر اين مطيع ساختن اين است كه روح و ضمير به سائقه فطرى خداخواهى هر وقت ميل بالا كند اين قوه با بازنگريهاى خود مانع و مزاحم نمى گردد...
مرحله سوم اين است كه روح در مراحل قوت و قدرت و ربوبيت و ولايت خود به مرحله اى مى رسد كه در بسيارى از چيزها از بدن بى نياز مى گردد در حالى كه بدن صد در صد نيازمند به روح صورت و حافظ بدن است ، سلب علاقه تدبيرى روح به بدن ، مستلزم خرابى و فساد بدن است و از طرف ديگر روح در فعاليتهاى خود نيازمند به استخدام بدن است بدون به كار بردن اعضا و جوارح و ابزارهاى بدنى قادر به كارى نيست بى نيازى روح از بدن به اين است كه در برخى از فعاليتها از استخدام بدن بى نياز مى گردد اين بى نيازى گاهى در چند لحظه و گاهى مكرر و گاهى بطور دائم صورت مى گيرد اين همان است كه به (خلع بدن ) معروف است ....
مرحله چهارم اين است كه خود بدن از هر لحاظ تحت فرمان و اراده شخص درمى آيد بطورى كه در حوزه بدن خود شخص ، اعمال خارق العاده سرمى زند، اين مطلب دامنه بحث زيادى دارد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
((ما ضعف بدن عما قويت عليه النية ))
آنچه را كه همت و اراده نفس در آن نيرومندگردد و جدا مورد توجه نفس واقع شود بدن از انجام آن ناتوانى نشان نمى دهد.
مرحله پنجم ، كه بالاترين مراحل است اين است كه حتى طبيعت خارجى نيزتحت نفوذ اراده انسان قرار مى گيرد و مطيع انسان مى شود، معجزات و كرامات انبياء و اولياء حق از اين مقوله است .
...تدين به يكى ازاديان آسمانى ، ملازم با قبول و ايمان به خرق عادت و معجزه است ، مثلا يك نفر مسلمان نمى تواند منكر معجزه و خرق عادت شود...و از نظر حكمت الهى مشكل معجزه يك مشكل حل شده است ... معجزه بدان جهت صورت مى گيرد كه به صاحب آن از طرف خداوند نوعى قدرت و اراده داده شده كه مى تواند به اذن و امر پروردگار در كائنات تصرف كند...
مرحوم كلينى در كافى از امام پنجم نقل مى كند كه فرمود:
((ان الله جل جلاله قال : ما تقرب الى عبد من عبادى بشى ء احب الى مما افترضت عليه وانه لتقرب الى بالنافلة حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصربه و لسانه الذى ينطق به ويده التى يبطش بها، ان دعانى اجبته و ان سئلنى اعطيته ))...
خداى متعال مى فرمايد: بنده اى از بندگانم به چيزى كه آن را از (انجامسجد فرائض شرعى دوست تر بدارم به ساحت من تقرب نمى نمايد.و همانا بنده من با انجام نافله شرعى به من نزديك مى شود تا اينكه او را دوست مى دارم پس زمانى كه او را به دوستى خود پذيرفتم ، گوش شنوا و چشم بينا و زبان گويا و دست فعال او مى شوم . اگر مرا بخواند به نداى او پاسخ مى دهم و اگر از من چيزى درخواست كند به وى عطا مى كنم ...
مرحوم علامه طباطبائى در رساله الولاية مى فرمايد: حديث فوق را فريقين يعنى شيعه و سنى نقل كرده اند.و از احاديث مسلم و مجرب است خواجه شيرازى نيز با توجه به مضمون همين گونه احاديث مى گويد:
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مى كرد
و نيز مفاد آيات و احاديث متعددى ديگر چون حديث قدسى مشهور: ((عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى )) گواه اين مطلب است و در خارج نيز وقوع بسيارى از خوارق عادات از ناحيه انبياء و اوصياء و عالمان بزرگ دين ...مسلم است اصولا در زندگى مردان خدا كه خرقه خودبينى را در آتش اخلاص افكنده اند از اين نمونه ها فراوان يافت مى شود بلكه بايد گفت : اين گونه كرامات ، خاصه در عصر حاضر عصر تاريك غيبت ، خود بابى از ابواب لطف حق بوده ، بيدارگر خفتگان و مهجوران و اتمام حجتى به منكران و معاندان است انكار اين كرامات به حقيقت ، تكذيب فيض فياض بلكه انكار فياض فيض است جل جلاله و عم نواله .تنها بايد هشيار بود كه ابليس پر تلبيس جامه فرشته نپوشد و ديو جلوه ملك ننمايد كه سوداگران بسيارند و دكه داران در كار...
آرى بايد از قبول كراماتى كه محتوى محكم و معتبرى نداشته و بويژه آن محذور مسلم عقلى يا شرعى دارد پرهيز كرد ولى انكار كلى نيز هرگز وجهى ندارد.
شیخ شهید
به سادگي آب قدم مي زد