ما بايد بفهميم كه از نظر اسلام راهنمايی فكر و عقيده مردم در چه درجه از اهميت است . فقر روحی و فكری بالاتر از فقر مالی و اقتصادی است ، با داشتن ثروت روحی و فكری و اخلاقی می‏توان فقر مالی و اقتصادی را علاج كرد ولی با وجود فقر روحی و معنوی بی نيازی مالی سودی ندارد و ممكن است بر ناراحتی و شقاوت انسان بيفزايد . مقصود اين نيست كه فقر مالی و احتياج مادی امر ممدوحی است و نبايد آن‏ را چاره كرد ، بلكه مقصود اين است كه انسان نبايد فقر را منحصر به فقر مالی بداند و توجهی به فقرهای فكری و روحی و اخلاقی نداشته باشد . چيزی كه‏ منشأ می‏شود انسان همه توجه خويش را معطوف به رفع فقر مالی بكند اين‏ است كه انسان خودش فقر مادی را بيش از ديگران احساس می‏كند و رنج فقر مادی را بيش از كسان ديگر حس می‏كند ، بر خلاف فقرهای روحی و معنوی كه‏ خود شخص آن فقر و عوارض و آثار آن فقر را احساس نمی‏كند ، ديگران و مخصوصا آنهايی كه از اين ثروت معنوی بهره كافی دارند بهتر احساس می‏كنند . از اين جهت است كه می‏بينيم پيغمبران و پيشروان قافله بشريت بيشتر توجه خود را به رفع نواقص روحی و معنوی‏ معطوف كرده اند ، چون می‏دانند كه نواقص مادی را خود مردم خوب درك‏ می‏كنند و در اين ناحيه چندان احتياجی به تنبه و تذكر و بيداری نيست .(حکمتها و اندرزها/صفحه ۲۳۶)

شهید مطهری